۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

من و خودم

چند وقتی هست که میبینمش.
روز به روز پژمرده تر میشه. زیر چشمهاش گود افتاده. رنگش شده رنگ گچ دیوار. تند و تند ارامبخش میخوره. با کوچکترین حرفی عکس العمل شدید نشون میده. واقعا نگرانشم.
میدونم اگه به همین منوال پیش بره حتمی...
وای اصلا دوست ندارم بهش فکر کنم.
یه روز نشستم پای حرفش, بهش گفتم ::چته تو.؟ توی با این ویژگیها چرا اینقد خودت رو اذیت میکنی. جوونی.خوشگلی. تازه اول زندگیته. بجای خوردن اینهمه ارامبخش برو توی یه پارک بشین با دیدن درخت ها و سرسبزی اروم میشی.نکنه واقعا میخای خودت رو نابود کنی.!
توی تمام مدتی که من حرف میزدم چشمهاش رو به زمین دوخته بود و چند دقیقه ای یکبار اه میکشید.
::چرا چیزی نمیگی.بخدا نگرانتم . مگه نمیگفتی همه چی ارومه.؟مگه نمیگفتی اگه تو زندگیت یه ادم حسابی پیدا شده باشه همینه که الان هست.؟ پس دیگه چه مرگته.!
سرش رو اروم بلند کرد و گفت:""نمیدونم.!دارم دیوونه میشم. کاش دفعه ی قبل که خودکشی کردم دیگه برنمیگشتم..
سرش رو پایین انداخت و چشمهاش پر اب شد.
منم کم کم بغضم گرفته بود.مدام از خودم میپرسیدم مگه چی شده که اینقد بهم ریخته.!
هردو دستش رو روی شقیقه هاش گذاشت و دندونهاش رو بهم فشار داد.
دلم میسوخت واسش ولی نمیدونستم چیکار کنم,چون دلیل این حالش رو نمیدونستم. سرش رو توی بغلم گرفتم و گفتم::گریه کن.گریه کن گلم اروم میشی. توی این دنیا هیچکس نباید به اندازه ی خودت مهم باشه.هیچکس ارزش اینکه اینقد اعصابت رو بخاطرش بهم بریزی نداره.!
کمی نفس کشیدنش اروم شد. سرش رو بالا اورد و توی چشمام نگاه کرد. چشمهاش مثل دوتا گوله خون بود.
""میدونی تنها کسی که خیلی دوستم داره کیه.؟ کسی که گفته تا لحظه ی مرگ کنارم میمونه.؟ کسی که از وقتی اومده تو زندگیم از همه با وفاتر بوده و با تمام وجودش با منه.؟
::نه عزیزم از کجا باید بدونم.؟
""همین سردرد. کم کم دارم بهش علاقه مند میشم. تنها چیزیه که همیشه با تمام وجودش با منه.منتظرم نمیگذاره. دروغ نمیگه.ناراحت نمیشه.تازگی ها منم از دستش ناراحت نمیشم. میدونم تا اخرین لحظه هم پیشم میمونه. تازه,اگر هم بخواد بره منم با خودش میبره.
با شنیدن این حرفاش تازه فهمیدم که چقدر از اونی که فکر میکردم وضعش خرابتره...!





.

۱ نظر:

  1. بگم دردت بجونم؟
    که خودت دیدی یه بار که مریض بودم با صد من عسلم نمیشد خورد منو
    بگم مبارزه کن؟
    که میگی خودت یه ساعتشم نمیتونی تحمل کنی
    بگم چی که احساسمو برسسونه؟
    بگم کاش...؟
    که اینقد گفتم و جوابی نگرفتم که دیگه اونم نگم سنگین ترم
    عزیز دلم میگم حالا که گیرش آوردی و میگی از همه باوفاتره و با تمام وجودش با توئه، باهاش دوست شو، اونقدر که خودت بهش بگی کی بیاد و کی بره!
    رفیق شو باهاش
    رفیقی که حرف رفیقشو میفهمه
    رفیق که رفیقشو اذیت نمیکنه
    پس باهاش رفیق شو
    دوست دارم

    پاسخحذف

از همفکری شما ممنونم...